«نادعلی» دولت آبادی در کلیدر هم می باید چیزی باشد همانند هملت با این تفاوت که سرگشته و راه گم گرده است، افسرده و ماتم زده است، چندان کنشگر نیست و بدتر از همه آنکه از عشق به مرگ می رسد.
باز هم شهابی دیگر در آسمان عشق
در میان همه تاریخ نگارش آدمی، هملت شاید از اندک قهرمانانی باشد که آدمی را شیفته و عاشق خود می کند. جوان و دیوانه! اما نه چون هر جوان دیوانه ای. جوان و دیوانه و فیلسوف! در دیوانگی اش چیزی آفریننده پنهان است، همه ژرفای انسان تراژیک را در خود دارد و تکلیف عشق را یک بار برای همیشه با این پرسش یک سره می کند که تا هنگامی که مرگ از عشق پرنیروتر است، عشق چگونه می تواند آدمی را از پای دربیاورد؟
Subscribe to:
Posts (Atom)
Die ganze Kunst der Liebe besteht in der Kontinuität, in der Fortsetzung des zweisamen Schicksals!
-
Das Unlogische im Verhältnis zum Logos. Die Sprache als Ehre im Sinne des orientalischen Ehrgefühls, im Sinne des Aneignungs- und Schutzwi...
-
Der moderne Mensch und seine romantische Bestimmung durch den Nihilismus! Der moderne Mensch ist durch den Nihilismus insofern romantisch b...
-
Die Erscheinung der Modernität als die Erscheinung einer neuen Zeitlichkeit! Die Modernität ist gegeben in einer quasi unzeitlichen aktue...