Große Kleine!

"Alles Große im Dasein des Menschen ist zugleich auch klein, zugleich verkleinert und damit zweideutig. Der durchschnittliche Alltag des Menschen braucht diese Verkleinerung, der Alltag braucht diese Mittelmäßigkeit, sonst könnte der Mensch nicht in diesem Alltag existieren. Es ist ein Mißverständnis, die Mittelmäßigkeit beseitigen zu wollen; sie ist notwendig für den einzelnen und für ein Volk...". Martin Heidegger, GA38: 22

بازگشت

اگر گفته هوسرل درست بوده باشد که شگفتی فرهنگ یونانی کوشش در آرمانی گون کردن چیزها یا به عبارتی کوشش در نگریستن به چیزها در آن سوی هستی مادی و چشم انداز اکنونی آنها بوده بوده است، شگفتی انسان امروز درست عکس کردن همه آن دستاوردها و دیدن و زیستن چیزها در هستی مادی و در چشم انداز آشنا و نزدیک آن است. به عبارتی دیگر اگر انسان کهن که جز دایره زندگی خانوادگی و کاری خود چشم انداز دیگری نمی شناخته و بااینهمه خواسته و توانسته است از جهان به سان یک «ایده» یا مفهوم سخن بگوید، شگفتی، امروز در بی تفاوتی به جهان به سان یک ایده و بازگشت به همان دایره زندگی «پیرامونی» به رغم همه دستاوردهای تشنیکی است که جهان را به خانه مان آورده است. چیزی است همچون بازگشت به غریزه و غریزه نه در معنای پرمعنای بازگشت به تن بلکه همچون گرایشی کور به اقتضائات فردی و به آنچه صرفا از آن من است.

Tragische Philosophie

Die Tragik der phänomenologischen Philosophie: nach dem richtigen Vollzug der phänomenologischen Reduktion gibt es keine Rückkehr mehr zur natürlichen Welt des natürlichen Menschen!

جا به جا

آرمان یونانی مرد قوی و زیبا: جابه جایی تصویرِ مردِ در حسرتِ زن با تصویرِ زنِ در حسرتِ مرد!

چشم در چشم

گریستن در خواب: نشانی (بیش) از بیداری تن در آن سوی پرده چشم ها.

Moins vértibale!

"La compréhension véritable n'existe qu'avec le silence". George Steiner, Après Babel, p. 389

Est-ce qu'il y a vraiment une compréhension véritable?

Feierabend!

Blindheit eigener Art
Tod der Kometen
Und die Augen
Alle
Auf Morgen gerichtet
Die Sonne
Wieder auf
Das dichte Licht
Blindheit eigener Art!
O du armer Komet
Wann hast du deinen Tod gefeiert?

!چاه بیداری

چگونه می توانیم فراموش کنیم تا هنگامی که خواب می بینیم؟

!مرد به سان خطر

انتقام تاریخی با دستکاری در روان: برای زن ایرانی بر آنند این گونه جا بیاندازند که به مرد همچون یک خطر بنگرد، به سان اژدهایی که جزئی از زندگی او نیست، در کمین او است و کمر به نابودی اش بسته. بدین ترتیب کار «جداسازی» را هم برای همیشه بی دردسر یکسره کرده اند.

πρῶτον ὅθεν ἡ ἀρχὴ τῆς κινήσεως

Ontologisches Spiel

Aus der Welt kommst du
Und die Welt aus dir
In der Welt bist du
Und die Welt in dir
Die Welt wirst du nun
Und die Welt ähnelt dir
Ohne Welt bleibst du aber
Und die Welt
Ach!
ohne dich leider

Jeu ontologique

تو از جهانی و

جهان از تو

تو در جهانی و

جهان در تو

تو بر جهانی و

جهان بر تو

تو خود جهانی و

جهان خود تو

تو بی جهان مانی و

دریغا!

جهان بی تو


هملت ایرانی

«نادعلی» دولت آبادی در کلیدر هم می باید چیزی باشد همانند هملت با این تفاوت که سرگشته و راه گم گرده است، افسرده و ماتم زده است، چندان کنشگر نیست و بدتر از همه آنکه از عشق به مرگ می رسد.

باز هم شهابی دیگر در آسمان عشق

در میان همه تاریخ نگارش آدمی، هملت شاید از اندک قهرمانانی باشد که آدمی را شیفته و عاشق خود می کند. جوان و دیوانه! اما نه چون هر جوان دیوانه ای. جوان و دیوانه و فیلسوف! در دیوانگی اش چیزی آفریننده پنهان است، همه ژرفای انسان تراژیک را در خود دارد و تکلیف عشق را یک بار برای همیشه با این پرسش یک سره می کند که تا هنگامی که مرگ از عشق پرنیروتر است، عشق چگونه می تواند آدمی را از پای دربیاورد؟

Appel de la terre

"Zénon mourut simplement comme il avait vécu: sortant de l'école, il tomba et se cassa un doigt, il vit là une sorte d'avertissement et frappant la terre de la main, il lui dit: Je viens, pourquoi m'appelles-tu?"

Le stoïcisme, Jean-Baptiste Gourinat, p. ?

Die ganze Kunst der Liebe besteht in der Kontinuität, in der Fortsetzung des zweisamen Schicksals!