بازگشت

اگر گفته هوسرل درست بوده باشد که شگفتی فرهنگ یونانی کوشش در آرمانی گون کردن چیزها یا به عبارتی کوشش در نگریستن به چیزها در آن سوی هستی مادی و چشم انداز اکنونی آنها بوده بوده است، شگفتی انسان امروز درست عکس کردن همه آن دستاوردها و دیدن و زیستن چیزها در هستی مادی و در چشم انداز آشنا و نزدیک آن است. به عبارتی دیگر اگر انسان کهن که جز دایره زندگی خانوادگی و کاری خود چشم انداز دیگری نمی شناخته و بااینهمه خواسته و توانسته است از جهان به سان یک «ایده» یا مفهوم سخن بگوید، شگفتی، امروز در بی تفاوتی به جهان به سان یک ایده و بازگشت به همان دایره زندگی «پیرامونی» به رغم همه دستاوردهای تشنیکی است که جهان را به خانه مان آورده است. چیزی است همچون بازگشت به غریزه و غریزه نه در معنای پرمعنای بازگشت به تن بلکه همچون گرایشی کور به اقتضائات فردی و به آنچه صرفا از آن من است.

Die ganze Kunst der Liebe besteht in der Kontinuität, in der Fortsetzung des zweisamen Schicksals!